مقام حضرت زینب سلام الله علیها
مبحث سوم : حماسة زینب کبری علیها السلام
امّا در بارة برخورد ایشان با حادثة کربلا، خیلی ساده و آسان میگویم که برخورد زینب کبری علیها السلام در این رابطه، برخوردی صابرانه بوده است.
اما این صبر در زینب کبری علیها السلام چگونه بوده؟ او سختترین، سنگینترین، دردناکترین و رنجآورترین حادثة تاریخ را دیده است. آن هفتاد و دو نفر که از دنیا بریده و شهید شدند و به خدا پیوستند، تمام سنگینی بار این حادثه روی دوش زینب کبری آمد، به انضمام این که از طرف برادر مأمور شد، هشتاد و چهار داغدیده را از کربلا تا شام سرپرستی کند، از شام تا مدینه و تا وقتی که زنده است؛ یک زن نه یک امت. این حادثه بین یک امت تقسیم نشد، بلکه سنگینی آن بر روی دوش یک زن بود؛ سرپرستی تقسیم، بین چهار و پنج مدیر لایق مدبّر نبود. تنها بر دوش یک مدیر، مدبّر، لایق بود. آن حضرت با این حادثه، برخوردی الهی کرد. از زمان وقوع این حادثه تا روز وفاتش، برای یک بار ، به خاطر حادث? کربلا نفسی که بوی گلایه و شکایت از خدا را بدهد، از دل نکشید؛ بلکه کنار حادثة تلخی به وسعت، شاکر بود. چه کسی این تحمّل را داشت کنار چنین حادثهای بندة شاکر پروردگار باشد. ابنزیاد وقتی دربارگاهش به مسخره به زینب کبری علیها السلام گفت، رفتار خداوند را نسبت به اهلبیتت چگونه دیدی؟ یعنی دیدی که خداوند ما را پیروز کرد و شما قطعه قطعه و متلاشی شدید. جواب داد: وَ مَا رَایْتُ اِلَّا جَمِیلاً. جز رفتاری زیبا و نیک از خداوند ندیدم(ابننما حلی، مثیرالاحزان، ص71)؛ یعنی خداوند امامت را با شهادت در هم آمیخت و بالاترین زیبایی را درست کرد؛ چنانکه با این آمیزش، برای ما چهرهای زیباتر از یوسف علیه السلام را به وجود آورد. در روز یازدهم با چه تحمّل مثبتی و با چه صبر ملکوتی و عرشی آمد و دو دست مبارکش را زیر بدن قطعهقطعه شدة اباعبدالله علیه السلام برد و با یک دنیا ادب به سمت آسمان برگشت و به پروردگار گفت: اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقَلِیلَ الْقُرْبَانَ. : خدایا! این اندک را به عنوان قربانی که اصلاً تناسبی با عظمت خدایی تو ندارد، از ما قبول کن(شیخ محمّد مهدی حائری، شجرة طوبی، ج2، ص294).
ما یک چیزی میگوییم و یک چیزی را میشنویم که اگر یک میلیونیوم آن بر سر خودمان بیاید، آن وقت باید ببینیم چه کاره هستیم؟ در این موقعیت، عبادت و صبر در ایشان جمع شده بود. امام صادقعلیه السلام این موقعیت را چنین توصیف میکند: عمه جان! عصر عاشورا تمام فرشتگان خدا از مقاومت، صبر و ایستادگی تو شگفتزده شدند؛ یعنی نتوانستند هضم بکنند که انسان هم این قدر عظیم است. به خدا قسم! راحت میتوانم بگویم آن زمانی که خدا به ملایکه خبر داد: إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً (بقره:30).
ملایکه برگشتند و گفتند: أتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ (همان). خدا به آنها فرمود: إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَتَعْلَمُونَ (همان): من از آفرینش این انسان چیزی میدانم که شما نمیدانید، و آنان نمیدانستند.
تا عصر عاشورا که خدا برگشت به ملایکه گفت: زینب را ببینید، من این را میخواستم خلق کنم: إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَتَعْلَمُونَ . چند میلیون سال قبل هم حالا برای شما روشن شد که خلیفه یعنی چی؟ انسان یعنی چی؟ که یک خانمی که دنیای عاطفه و رأفت قلب است، در یک نصف روز، هفتاد و دو نفر را جلوی چشمان او سر ببرند و قطعه قطعه کنند و بعد بیاید کنار این بدنهای پاره پاره بنشیند و بگوید: اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقَلِیلَ. این است، أَعْلَمُ مَا لاَتَعْلَمُونَ . به خدا قسم! شب یازدهم، برای آن حضرت، یک ذره از کیفیت عبادتش با شبهای مدینه فرق نکرد. این شب هم سکینة کبری میگوید، عمهام کنار آن خاکهای بیابان، سحر مشغول نماز شب و مناجات بود؛ یعنی با بودن این حادثه، از پروردگار کمال رضایت را داشت.
××××××××
پایگاه اطلاع رسانی استادحسین انصاریان